به خودم مربوطه

همه چیز در حد مجاز و معتدل

به خودم مربوطه

همه چیز در حد مجاز و معتدل

من همه تو؛ تو همه من

بی تو به سامان نرسم ، ای سروسامان همه تو
ای به تو زنده همه من ، ای به تنم جان همه تو
من همه تو ، تو همه من ، او همه تو ، ما همه تو
هرکه وهرکس همه تو ، ای همه تو ، آن همه تو
من که به دریاش زدم تا چه کنی با دلِ من
تخت تو و ورطه تو ساحل و طوفان همه تو

ای همه دستان ز تو و مستی مستان ز تو هم ،
رمز نیستان همه تو ، راز نیستان همه تو
شور تو آواز تویی ، وقت و شیراز تویی ،
جاذبه ی شعر تو ، جوهر عرفان همه تو
همّتی ای دوست که این نامه ز خود سان بکشم
ای همه خورشید تو و خاک و باران همه تو

**********

بی تو به سامان نرسم ، ای سروسامان همه تو
ای به تو زنده همه من ، ای به تنم جان همه تو
من همه تو ، تو همه من ، او همه تو ، ما همه تو
هرکه وهرکس همه تو ، ای همه تو ، آن همه تو
من که به دریاش زدم تا چه کنی با دلِ من
تخت تو و ورطه تو ساحل و طوفان همه تو

سیب نقره ای

با موکب نسیم
همواره عشق ؛ بی خبر از راه میرسد
چونان مسافری که به ناگاه می رسد

وا می نهم به اشک و به مژگان تدارکش
چون وقت اب و جاروی این راه می رسد

اینت زهی شکوه که نزدت کلام من
با موکب نسیم سحرگاه می رسد

با دیگران نمی نهدت دل ؛ به دامنت
چندان که دست خواهش کوتاه می رسد

میلی کمین گرفته پلنگانه در دلم
تا اهوی تو ؛ کی به کمینگاه می رسد

هنگام وصل ماست ؛ به باغ بزرگ شب
وقتی که سیب نقره ای ماه می رسد